جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه یاقوت رنگ: (تعداد کل: 1)
یاقوت رنگ
[رَ] (ص مرکب) به رنگ یاقوت. سرخ :
داغها چون شاخه های بسد یاقوت رنگ
هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار.
فرخی.
مگر چو پردهء شرم از میانه بردارد
مرا از آن لب یاقوت رنگ باشد رنگ.معزی.
سبیکه فروریخت در نای تنگ
برآمد زر سرخ یاقوت رنگ.نظامی.
براندازدش تخت یاقوت رنگ.نظامی.
که گلگونهء خمر یاقوت رنگ
بشستن نمیرفت...
داغها چون شاخه های بسد یاقوت رنگ
هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار.
فرخی.
مگر چو پردهء شرم از میانه بردارد
مرا از آن لب یاقوت رنگ باشد رنگ.معزی.
سبیکه فروریخت در نای تنگ
برآمد زر سرخ یاقوت رنگ.نظامی.
براندازدش تخت یاقوت رنگ.نظامی.
که گلگونهء خمر یاقوت رنگ
بشستن نمیرفت...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.